بازهم جبهه
مراحضرت ساقی اوازدادکه جنگ است بایدمهیاشوی
زنی انچنان برصف تیغها که از کشتگان ره ماشوی
جنگ هدیه ای بود از جانب پروردگار برای پرندگانی که ازجام ولامست شده بودندپرواز رامیجستندازافلاک بودند وخاک را تاب نمی اوردند مردانی که زمین زیر پایشان میلرزیدو اسمان به بلندای همتشان نمیرسید ادب طفیل طریقشان بود، انسانیت شاگرد سربه زیر کلاس درسشان اری چنین انسانهایی را زمین منزلگه نبود انان در مکتب حسین(ع)درس خوانده بودند وخداوندبه انان همرهی عین الحیات را بخشید....
چنین نبود که جنگ صرفا تولید کننده معنویت باشد جنگ زاده معنویت مردمان ان زمان بودوفزاینده ان
فزاینده ی که فرزاندانی به بار میاورد که یک شبه ره صد ساله میرفتندو خداراباچشمانشان میدیدند وهمگام با علی(ع) فریاد بر میاوردند خدایا کور شود چشمی که تو رانمیبیند!!!!!!!(حالاهی توی کلاسهای عقاید بگید خدادیدنی نیست)
-ای دل! بهانه نیاور که گر جنگ بودی من هم بچه+ شده بودی! کنون کاری کن تا جنگ اور شوی!!
درهمان سالهاودرمیان همان پرندگان زمینیانی بودند که دل به دنیا بسته بودند وماندند !توان رفتنشان نبود بالی برای پرواز نداشتند همره پرندگان شدند اما تاب نیا وردندو باز گشتن
حسینی شدن اسان نیست ....گرخود نسازی دست رد به سینه حسین (ع) میزنی و درگرداب دنیا غرقه میشوی
یکی ازفزایندهای معنویت جبهه ها؛ سختی جنگ بود، جنگ سخت بود سخت بود سخت مردان بزرگ را مانند طفیلان به زاری می انداخت. جنگ سخت بود مرد میخواست!مرد!واین سختی مردان جنگ را پاک میکرد
عرفان درشبهای جبهه موج میزداما تجلی گاه معنویت در خنده ها وشوخیهای بچهای جنگ بود !!!!(توی جبهه اخم وعبوس بودن حرام بود بچها نمیگذاشتند که کسی غم توی دلش باشه شادزندگی میکردند توی جبهه شادی واقعی ان روزهاتوی جبهه ها پیش ان بچها بود)
گویند تو زیبا رفتی اما نگفتند تو زیبا زیستی! انقدر دلبرانه که خداوند تورا برای خود خواست وخودش راخون بهای تو کرد!!
پس :
گرشهادت میطلبی درست زندگی کن!!